حضرت علی علیه السلام در یکی از نبردها مردی (عمروبن عبدود) را به زمین زد و روی سینه او نشست تا سرش را از تن جدا کند، ولی آن مرد آب دهان بر روی حضرت علی (ع) انداخت، در این هنگام حضرت از روی سینه آن مرد برخاسته و از قتل او صرفنظر کرد. چون سبب برخاستن از روی سینه آن مرد را از حضرت جویا شدند، فرمود: چون آب دهان بر رویم افکند، خشمگین شده ترسیدم اگر او را بکشم خشم و غضب من در قتل او دخیل باشد. دوست نمی داشتم او را جز برای رضای خداوند قادر متعال بکشم.
برچسبآمل التماس دعا اندرز پند پندآموز تامل برانگیز جالب جوانمردی حضرت حضرت علی حکیمانه خداوندا خیرین شهر شهرستان علی (ع) قصار کوتاه مجمع مجمع خیرین مجمع خیرین آمل مجمع خیرین شهرستان آمل
همچنین ببینید
آدم خوب، هیچوقت عوض نشو…
آدم خوب، هیچوقت عوض نشو… رفتم توی مغازه تعمیرات کامپیوتر و گفتم: ببخشید این تبلت ...