بچهها را طوری تربیت میکنند که گمان نکنند دروغ گفتن خوب است.
هر بچهای وقتی قربانی توطئهای به نام دروغ میشود آزار میبیند و این آزردگی به بچه میآموزد که دروغ خوب نیست. اما بعضی از همین بچهها بزرگ میشوند، توجیه را میآموزند و سودجویی موضعی و شخصی را. و چنین میشود که کمکم پای دروغ به گفتارشان باز میشود. دروغ مضر است و این ضرر، هم شخصی است و موضعی، هم عمومی و فراگیر. ضرر شخصی و موضعی دروغ را فقط مخاطب فریبخورده از دروغ تحمل میکند اما ضرر عمومی و فراگیر دروغ به تمام جامعه میرسد. در جامعهای که در آن دروغ رایج باشد، هر روز و هر لحظه و هر جا، هر کدام از آن آدمهای دروغگویی که گمان میکنند زرنگ هستند هم ممکن است قربانی دروغی بزرگتر و شیطنتبارتر شوند.
اما بعد از رایج شدن دروغ به مرحله بعدی میرسیم که مرحله بدی هم هست؛ عادیشدن دروغ. از عادی شدن دروغ تا اضمحلال اجتماعی راه درازی نیست. اگر دروغ در جامعهای عادی شود، اعتماد از میان میرود و جامعه بدون اعتماد فلج میشود و سازوکارهای اجتماعی از کار میافتد.
یکی از عوامل عادی شدن دروغ در جامعه، دروغ گفتن آشکار در فضاهای عمومی است. اصلیترین ابزار این نوع دروغگویی تلفن همراه است؛ سوار تاکسی هستیم و تاکسی دارد با سرعت بالای ۱۰۰کیلومتر میرود، طرف به کسی که تلفن زده و منتظرش است میگوید «توی ترافیکگیر کردهام»، یا تنها توی پارک نشسته و به طرف صحبتش میگوید «با دوستم اومدیم تو پارک نشستیم»، یا توی کافه با دوستانش نشسته و گل میگوید و گل میشنود، تلفنش زنگ میخورد، صدایش را آهسته میکند و میگوید «من الان توی یه جلسهای هستم، نمیتونم صحبت کنم، بعداً تماس میگیرم با شما».
شاید بگویید من و شما حق نداریم در نقش پلیس اخلاق ظاهر شویم و یقه کسی را بگیریم که «چرا دروغ میگویی؟»، اما دستکم میتوانیم خودمان مراقب باشیم که دروغ نگوییم و دروغ را با چنین کارهایی عادی نکنیم و هر از گاهی اگر آدم همدلی دیدیم به او بگوییم این شکل دروغ گفتن چقدر خطرناک است.
کورش علیانی-همشهری آنلاین