خانه / داستانک / بهترین دارو

بهترین دارو

زنی که اهل کشور چین بود با تنها فرزندش در کمال خوشی زندگی میکردند ، ناگهان اجل سر رسید و پسر را از دامان مادر جدا کرد ؛ مادر به خاطر فوت تنها فرزندش خیلی ناراحت شد… 

به همین خاطر نزد حکیم روستا رفت و از حکیم روستا خواست تا به او دارویی دهد شاید فرزندش به زندگی برگردد ، هرچند آن دارو سخت هم باشد
حکیم روستا نفس عمیقی کشید – ومیدانست که این کار شدنی نیست – بعد گفت : شما دارو میخواهی ؟ خیلی خوب
ای زن از منزل یکی از اهالی روستا یک دانه گیاه برایم بیار بشرطی که آن دانه گیاه مال منزلی باشد که هیچ وقت ناراحتی ندیده باشند!!
با تمام وجود زن دنبال خانه ای میگشت که دانه گیاه داشته واصلا ناراحتی ندیده باشند !
زنگ خانه ای را به صدا درآورد ، خانم جوانی در را باز کرد ، زن از خانم جوان پرسید : آیا اهل این خانه هیچوقت ناراحتی دیده اند؟
خانم جوان لبخندی ازروی ناراحتی زد وگفت :
 خانه ما هیچ وقت روی خوشی به خود ندیده !!
وخانم جوان ادامه داد که : یک سال است که شوهرش فوت کرده ؛ وچهار فرزند برایش باقی گذاشته ؛ وبه خاطر ناتوانی مجبورشدم اسباب واثاثیه منزل رابفروشم ومیبینی که قسمت کمی از آنها باقی مانده.
زن از حرفهای خانم جوان متأثر وناراحت شد ولی به روی نیاورد.
قبل از غروب آفتاب زن به خانه دیگری در روستا رفت وهمان درخواست را از صاحب خانه کرد، وناگهان متوجه شد که شوهر آن صاحب خانه مریض احوال است ،
وغذا ومایحتاجی ندارند که به بچه هایشان بدهند ، آن خانه را ترک کرد وبه طرف بازار رفت ، وهرچی پول در جیب داشت با آن غذا و آرد و روغن و … خرید وبه همان منزل برگشت ، و در غذا دادن به اهالی آن منزل هم مشارکت کرد وبعد از آنها خداحافظی کرد.
فردای آن روز این خانه وآن خانه می کرد ودنبال دانه گیاه میگشت ؛ واین عمل به درازا کشید ، اما متأسفانه خانه ای را گیر نیاورد که ناراحتی نداشته باشند ، تا از آن دانه گیاهی بگیرد.
وبعد از گذشت چندین روز ، این زن با تمامی اهل روستا دوست شده بود ؛ واصلا از یاد برده بود که دنبال چی میگردد.
 بخاطر اینکه در مشکلات وسختیهای مردم روستا ذوب شده بود، و زن از یاد برده بود که حکیم روستا بهترین دارو را برای ناراحتی به او داده .
شما تنها نیستی ، هر وقت مشکلات بسویت آمدند بدان که غیر از شما کسانی هستند که بیشترین مشکلات را دارند.
داروی حکیم روستا تنها داروی اجتماعی برای کسانی که با مردم الفت دارند نیست ..
بلکه دعوتی است که تا هر کس از دنیای خصوصی خود بیرون آید ؛ وهر آنچه در توان دارد بامردم اشتراک گذارد ..

همچنین ببینید

آدم خوب، هیچوقت عوض نشو…

آدم خوب، هیچوقت عوض نشو… رفتم توی مغازه تعمیرات کامپیوتر و گفتم: ببخشید این تبلت ...

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.