بخل، یکی از آفتهای زندگی مشترک است. در برخی فرهنگها، خشونت یا برخی اخلاق بد دیگر کمتر دیده میشود اما ممکن است مسائلی چون بخلورزی بیشتر دیده شود.
بخل و خساست یعنی دست بستگی بهطوری که انسان زورش بیاید خرج کند. در مقابل بخل هم سخاوت است؛ دست و دلبازی. بعضی اوقات آدمی مرز میان بخل و عدمبخل را به درستی تشخیص نمیدهد.
مرزهایی برای شناسایی بخل وعدم اسراف وجود دارد. بخیل کسی است که چیزی را که ضرورت زندگی خانوادهاش است فراهم نمیکند حالا چه یک ریال و چه یکمیلیون. این خرج بجاست ولی خسیس زورش میآید، یعنی به هر عادل و متدینی بگویید که آیا این خرج کردن اسراف است، میگوید نه این اسراف نیست. این یک شاخص برای تشخیص مرز بخل و عدم اسراف است.
بعضی وقتها هم هست که من اگر قرار باشد دیگران خرج کنند نمیگویم اسراف است و میگویم خیلی خوب کاری کردید اما اگر قرار باشد از جیب خودم خرج کنم میگویم اسراف است؛ مثلا من الان به شما میگویم که چطور میدانید که در جلسات ما یک بستنی هم وسط جلسه بدهیم، همه شما میگویید خیلی عالی است و بسیار تأثیرگذار است. بعد به یکی از شما میگویم حالا شما این هفته را مهمان کنید. بلافاصله میگویید نه آقا! این کارها اسراف است. میرویم خانهمان یک چیزی میخوریم. چه شد! شما خرج کنید اسراف است اما اگر دیگران خرج کنند بهنظر شما خیلی بجاست؟ این هم یک معیار است.
آدم بخیل از مهمانی رفتن خیلی خوشاش میآید. آدم سخی هم از مهمانی دادن خیلی خوشاش میآید. کریم اینگونه است. بالاخره مهمانی چیز خوبی است یا نه؟ میگوییم بله. همانگونه که رفتنش خوب است آمدنش هم خوب است. جالب است بدانید روایت داریم که خداوندسخی کافر را از بخیل مومن، بیشتر میخواهد. بالاتر از کفر و ایمان که نیست. کافر باشید و سخی باشید بهتر است از مومن بخیل. خیلی حرف بزرگی است.
اما چه کنیم که سخاوتمند شویم؟ اگر من الان دست کردم در جیبم و به مردم کمک کردم اما این کارم را با اکراه انجام دادم من بخیل نیستم اما سخی هم نیستم چون به اکراه این کار را انجام دادم و از صمیم قلب نبود. تنها برای اینکه میخواستم از بخل دوری کنم، کمکی کردم. در واقع کسی سخی است که عاشقانه کمک کند و عاشق محرومان باشد. اگر شما عاشق محرومان شدید از روی عشق خرج میکنید و باکی هم ندارید.
دکترامیرحسین بانکیپورفرد
برگرفته از همشهری آنلاین