خانه / بایگانی برچسب: قصر

بایگانی برچسب: قصر

داستانک

مایکل، راننده اتوبوس شهری، مثل همیشه اول صبح اتوبوسش را روشن کرد و در مسیر همیشگی شروع به کار کرد. در چند ایستگاه اول همه چیز مثل معمول بود و تعدادی مسافر پیاده می شدند و چند نفر هم سوار می شدند. در ایستگاه بعدی، یک مرد با هیکل بزرگ، ...

ادامه نوشته »

داستانک

در دامنه کوهی سه بنّا زندگی می‌کردند کار آنها تراشیدن سنگ‌هایی بود که از کوه‌ها استخراج می‌کردند. وقتی از اولین بنّا پرسیدند: «چه کار می‌کنی» در پاسخ گفت: «سنگ می تراشم». وقتی همین پرسش از دومین بنّا شد، گفت: « سنگ می تراشم تا دیوار بسازم» ! و وقتی این ...

ادامه نوشته »