خانه / بایگانی برچسب: داستانک (صفحه 9)

بایگانی برچسب: داستانک

حکایت ایمنی از خلق

روزی امیر المؤمنین علی علیه السلام در حجره بودند و غلامی از آن او، بر در حجره نشسته بود. امیرالمؤمنین او را آواز داد، او می شنید و جواب نمی داد. حضرت بیرون آمد و فرمود: ای غلام آواز من نمی شنیدی؟ گفت: بلی فرمود: چرا جواب ندادی؟ گفت: برای ...

ادامه نوشته »

آقا رضا و مرد گدا!

بار اولش بود که وارد سوپرمارکت آقا رضا میشد. دست راستشو دراز کرد و گفت: – خدا بهت عزت بده! یه هزارتومنی بهم کمک کن! آقا رضا از جاش بلند شد و به مرد گدا حلب های پنیرو نشون داد و گفت: – اون حلب های پنیرو بیار بچینشون این ...

ادامه نوشته »

فرشته های مسافر

دو فرشته مسافر، برای گذراندن شب، در خانه یک خانواده ثروتمند فرود آمدند. این خانواده رفتار نامناسبی داشتند و دو فرشته را به مهمانخانه مجللشان راه ندادند، بلکه زیرزمین سرد خانه را در اختیار آنها گذاشتند. فرشته پیر در دیوار زیر زمین شکافی دید و آن را تعمیر کرد. وقتی ...

ادامه نوشته »

ثروتمند بی پول!

هوا بدجورى توفانى بود و آن پسر و دختر کوچولو حسابى از سرما مچاله شده بودند. هردو لباس‌هاى کهنه و گشادى به تن داشتند و پشت در خانه مى‌لرزیدند. پسرک پرسید: «ببخشین خانم! کاغذ باطله دارین» کاغذ باطله نداشتم و وضع مالى خودمان هم چنگى به دل نمى زد و ...

ادامه نوشته »

مواظب سنگریزه ها باشید!

روزی حکیمی در میان کشتزارها قدم می‌زد که با مرد جوان غمگینی روبه‌رو شد. حکیم گفت: «حیف است در چنین روز زیبایی غمگین باشی.» مرد جوان نگاهی به دور و اطراف خود انداخت و پاسخ داد:«حیف است!؟ من که متوجه منظورتان نمی‌شوم!» گرچه چشمان او مناظر طبیعت را می‌دید اما ...

ادامه نوشته »

داستان زیبای دوستی

دوست دیرینه اش در وسط میدان جنگ افتاده ، می توانست بیزاری و نفرتی که از جنگ تمام وجودش را فرا گرفته ، حس کند.سنگر آنها توسط نیروهای بی وقفه دشمن محاصره شده بود. سرباز به ستوان گفت که آیا امکان دارد بتواند برود و خودش را به منطقه مابین ...

ادامه نوشته »

حکایت خیرین مسجدساز

عده ای مسجدی می ساختند، بهلول سر رسید و پرسید: چه می کنید؟ گفتند: مسجد می سازیم. گفت: برای چه؟ پاسخ دادند: برای چه ندارد، برای رضای خدا. بهلول خواست میزان اخلاص بانیان خیر را به خودشان بفهماند، محرمانه سفارش داد سنگی تراشیدند و روی آن نوشتند «مسجد بهلول» شبانه آن را ...

ادامه نوشته »

شایعه

زنی در مورد همسایه اش شایعات زیادی ساخت و شروع به پراکندن آن کرد،بعد از مدت کمی همه اطرافیان آن همسایه از آن شایعات باخبر شدند.همسایه اش از این شایعه به شدت صدمه دید و دچار مشکلات زیادی شد.بعدها وقتی که آن زن متوجه شد که آن شایعاتی که ساخته ...

ادامه نوشته »

پاسخ به سوال یهودی

امام حسن(علیه السلام) در عین اینکه پارسا و عابد بود و بیست بار پیاده از مدینه به مکه برای انجام مناسک حج رفت و سه بار همه اموال خود را صدقه داد، خوشپوش و با وقار و آراسته بود. روزی با لباس خوب و تمیز سوار بر قاطر زیبا از ...

ادامه نوشته »

ثروتمند زندگی کنیم…

با پدرم رفتم سیرک. توی صف خرید بلیت یه زن وشوهر با چهار بچه جلوی ما بودند که با هیجان زیادی در مورد شعبده بازی هایی که قرار بود ببینند، صحبت می کردند… وقتی به باجه بلیت فروشی رسیدند، متصدی باجه، قیمت بلیت ها را اعلام کرد . ناگهان رنگ ...

ادامه نوشته »