در زمان دانشآموزی معلمی داشتیم به نام آقای سید علی موسوی که در آمریکا تحصیل کرده و تازه به وطن بازگشته بود و ازهمینروی گاه و بیگاه خاطرات و تجربههایی از سالهای زندگی در ایالت اوهایو نقل میکرد و این گفتهها به اقتضای دوره نوجوانی به دقت در ذهن ما ...
ادامه نوشته »زندگی تاس خوب آوردن نیست، تاس بد را خوب بازی کردن است.
خوش شانسی و بدشانسی میخواستم بدانم چرا بخت و اقبال همیشه در خانه بعضیها را میزند، اما سایرین از آن محروم میمانند. به عبارت دیگر چرا بعضی از مردم خوششانس و عده دیگر بدشانس هستند؟ چرا برخی مردم بیوقفه در زندگی شانس میآورند درحالی که سایرین همیشه بدشانس هستند؟ مطالعه ...
ادامه نوشته »ایمان به خدا
کوهنوردی جوان می خواست به قله بلندی صعود کند. پس از سال ها تمرین و آمادگی ، سفرش را آغاز کرد. آنقدر به بالا رفتن ادامه داد تا این که هوا کاملا تاریک شد. به جز تاریکی هیچ چیز دیده نمی شد. سیاهی شب همه جا را پوشانده بود و ...
ادامه نوشته »در جست و جوی فضل خدا برآییم!
در جست و جوی فضل خدا برآییم داستانی زیبا، شنیدنی و تکان دهنده در سالن انتظار در فرودگاه جده دو حاجی ایرانی با یکدیگر آشنا شدند و قرار شد برای پر شدن زمان تاخیر هواپیما داستان حجشان را برای هم تعریف کنند. حاجی اولی: بنده پیمانکار ساختمان هستم الحمدلله امسال ...
ادامه نوشته »خدا ۱۰ برابر عمل نیکوکاران به آنها پاداش می دهد
خاطره ای شنیدنی از استاد شفیعی کدکنی چند روزی به آمدن عید مانده بود. بیشتر بچه ها غایب بودند، یا اکثراً رفته بودند به شهرها و شهرستان های خودشان یا گرفتار کارهای عید بودند؛ اما استاد ما بدون هیچ تأخیری آمد سر کلاس و شروع کرد به درس دادن. استاد ...
ادامه نوشته »سعادت ما در گرو سعادت و خوشبختی دیگران است.
دوستی می گفت سمیناری دعوت شدم که هنگام ورود به هر یک از دعوت شدگان بادکنکی دادند سخنران بعد خوشامدگویی از حاضرین که ۵۰ نفر بودند خواست که با ماژیک اسم خود را روی بادکنک نوشته و آنرا در اطاقی که سمت راست سالن بود بگذارند و خود در سمت ...
ادامه نوشته »دعای سخاوتمندانه!
جز محبت و نیکی چیزی باقی نمی ماند!
آموزگار سر کلاس گفت: “کشتی مسافران را بر عرشه داشت؛ در حال گردش و سیاحت بودند. قصد تفریح داشتند.امّا، همه چیز همیشه بر وفق مراد آدمی نیست! کشتی با حادثه روبرو شد و نزدیک به غرق شدن و به زیر آب فرو رفتن! روی عرشه زن و شوهری بودند . ...
ادامه نوشته »پبشگوی پادشاه نادان!
روزی پیش گوی پادشاهی به او گفت که در روز و ساعت مشخصی بلای عظیمی برای پادشاه اتفاق خواهد افتاد. پادشاه از شنیدن این پیش گویی خوشحال شد. چرا که می توانست پیش از وقوع حادثه کاری بکند. پادشاه به سرعت به بهترین معماران کشورش دستور داد هر چه زودتر ...
ادامه نوشته »