یک شب یک خانمی آمد که فرزندش بهشدت تب داشت، من او را ویزیت کردم و رفتند. همان شب قرار بود با همسرم به سینما برویم. من تمام مدت فکرم درگیر بود که آیا کار درستی است که من از مریض ۱۰ تومان ویزیت بگیرم و بعد ۶ تومان بلیط سینما بخرم. شاید این طرز فکر و نگرش غیرطبیعی باشد و در زندگی اجتماعی خیلی کاربرد نداشته باشد ولی خوب من همیشه این نگاه را داشتم.
هنوزهم بعد از مدتها حرف پدرم را خوب به یاد دارم و ایمان دارم که هنوز طبابت صحیح در جامعه ما کار سختی است.
من اگر بخواهم تجربه ۸۵ سال زندگیام را در یک جمله خلاصه کنم، میگویم باید شاد بود و لازمه شاد بودن محبت کردن است. محبت کردن هزینهای ندارد ولی تاثیر عمیقی دارد. معنویت انسانها را به هم نزدیک و مادیات از هم جدا میکند. با پول نمیتوان محبت و شادی را خرید.
من در تمام ۶۰ سال زندگی حرفهای خود هیچوقت بیمارستان یا مطب شخصی نداشتم. به همین دلیل که دوست نداشتم رابطه مالی بین من و بیمارم به وجود بیاید. حتی بیمارستان خصوصی هم نمیرفتم و اگر شرایط خاصی پیش میآمد و میرفتم سعی میکردم حق ویزیت کمتری بگیرم.من فقط ۹ ماه مطب شخصی داشتم.
(از خاطرات دکتر علیرضا یلدا، پزشک متخصص بیماریهای عفونی، استاد فقید دانشگاه تهران)