توی بعضی از خونه ها نه از وسایل قیمتی خبری هست و نه مادیات چشمو می گیره…
ولی وقتی میری اونجا دلت باز میشه،
انگیزه ی پیشرفت و خوب زندگی کردن پیدا می کنی.
آدمای اینجور خونه ها، هیچ وقت راکد نمیشن، امسال شون با سالای قبل فرق داره، همیشه شوق تغییر کردنو تو چشماشون می بینی…
زندگی توی اینجور خونه ها در جریانِ، انگار وسیله ها دارن باهات حرف می زنن…
پشت ظاهر آروم و بی صدای اینجور آدما یه عقابِ در حال اوج می بینی که وسوسه ت می کنه…
وسوسه ی تلاش برای رسیدن به هر چه که می خوای و باید بشه…
باید از اینجور آدما زندگی کردن رو یاد گرفت، باید همیشه شوق داشت، همیشه عین رود بود و حرکت کرد و از سنگای بزرگ رد شد و رفت و به دریا رسید…
به دریا که برسی، اونوقت همه برای تماشا کردنت شوق دارن و براشون میشی نماد آرامش و قدرت و تحسینت می کنن.
الهی که آخرِ تموم خواستن ها، رسیدن باشه.