ریشه ضرب المثل پا را به اندازه گلیم خود درازکردن میگویند که پادشاهی روزی برای سرکشی مناطق مختلف شهر و دیار خود لباس مبدل پوشید و از قصر بیرون شد. چندی نگذشته بود که در میانه راه شخصی را دید که گلیم کهنهای را روی زمین انداخته و بر آن ...
ادامه نوشته »دوست خوب، پادشاه بی تاج و تخت!
صبح آمده برخیزکه خورشید تویی در عالم نا امیدی امید تویی در جشن طلوع صبح در باغ وجود آن گل که به روی صبح خندید تویی صبحتون به خیروشادی روز و روزگارتون پراز عشق و امید
ادامه نوشته »ماجرای گروه ۹۹
پادشاهی خدمتکاری داشت که بسیار شاد بود، از او علت شاد بودنش را پرسید. خدمتکار گفت: قربان همسر و فرزندی دارم و غذایی برای خوردن و لباسی برای پوشیدن و بدین سبب من راضی و شادم… پادشاه موضوع را به وزیر گفت . وزیر هم گفت: قربان چون او عضو ...
ادامه نوشته »