داستانک:دزد یا مدیر
۱- روزی در دفتر یک وکیل نشسته بودم که با بزرگترین سارق حرفه ای آشنا شدم. از او پرسیدم چگونه به اینجا رسیدی؟ با تبسمی گفت :سببش مادرم بود، گفتم چگونه؟ گفت: چهارم ابتدایی بودم و روزی از مدرسه باز گشتم در حالی که مداد سیاهم گم شده بود. هنگامی ...
ادامه نوشته »سخن روز
سخن روز
داستانک:آرایشگر و خدا
مردی برای اصلاح سر و صورتش به آرایشگاه رفت. در حال کار، گفتگوی جالبی بین آنها در گرفت. آنها به موضوع «خدا» رسیدند؛ آرایشگر گفت: “من باور نمیکنم خدا وجود داشته باشد.” مشتری پرسید: “چرا؟” آرایشگر گفت: “کافی است به خیابان بروی تا ببینی چرا خدا وجود ندارد. اگر خدا ...
ادامه نوشته »سخن روز
سخن روز
سخن روز
سخن روز
روز دانشجو مبارک.
شانزدهم آذر، روز استکبارستیزی و حق خواهی بر تمامی دانشجویان این مرز و بوم تبریک و تهنیت باد.
ادامه نوشته »