خانه / بایگانی برچسب: اندرز (صفحه 30)

بایگانی برچسب: اندرز

عمق رودخانه

روباهی از شتری پرسید : «عمق این رودخانه چه اندازه است؟» شتر جواب داد : « تا زانو» ولی وقتی روباه توی رودخانه پرید ، آب از سرش هم گذشت و همین طور که دست و پا می‌زد به شتر گفت: «تو که گفتی تا زانو! » شتر جواب داد ...

ادامه نوشته »

مداد زندگی

عالمی مشغول نوشتن با مداد بود. کودکی پرسید : چه می نویسی؟ عالم لبخندی زد و گفت: مهم تر از نوشته هایم ، مدادی است که با آن می نویسم می خواهم وقتی بزرگ شدی مثل این مداد بشوی! پسرک تعجب کرد! چون چیز خاصی در مداد ندید عالم گفت: ...

ادامه نوشته »

آرامش

برای رسیدن به آرامش سه چیز را ترک کن :  یکی اینکه دائم دیگران را کنترل کنی. یکی اینکه بخواهی دائم مورد تأیید دیگران قرار بگیری یکی اینکه بخواهی دائم در مورد دیگران پیش داوری کنی یا خود مورد پیش داوری قرار بگیری همیشه بگو؛ خدایا، کمک کن دیرتر برنجم، ...

ادامه نوشته »

سخن روز

همیشه کارها را طوری انجام دهید که انتظار دارید دیگران انجام دهند این کار بسیار تاثیر گذار است و در کل زندگیتان انعکاس پیدا می کند. اگر همیشه کارهایتان را به بهترین نحو انجام دهید ، در کارتان نمونه خواهید شد و دیگران نیز به عنوان یک سرمشق از شما ...

ادامه نوشته »

نظر دیگران

ارزش خود را به نظرات دیگران گره نزنید  اگر ارزش شما نزد خودتان به این بستگی دارد که دیگران چقدر برای شما ارزش قائل می شوند،به احتمال زیاد جزو آن دسته از افراد هستید که تمام زندگیشان را وقف راضی نگه داشتن دیگران می کنند. لازم نیست همه از شما ...

ادامه نوشته »

محبت و امانتداری

رسول اکرم صلى الله علیه و آله: لا تَزالُ اُمَّتى بِخَیرٍ ما تَحابّوا وَ تَهادَوا وَ أَدَّوُا الامانَهَ؛ امّت من تا هنگامى که یکدیگر را دوست بدارند، به یکدیگر هدیه دهند و امانتدارى کنند، در خیر و خوبى خواهند بود.

ادامه نوشته »

ﺍﻟﻬﻲ ﺩﺭِ ﺭﺣﻤﺘﺖ را ﺑﻪ ﺭﻭﻳﻤﺎﻥ باز نگه دار!

عارﻓﯽ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻣﺴﯿﺮ ﻣﺴﺎﻓﺮﺕ، ﻭﺍﺭﺩ ﺷﻬﺮﯼ ﺷﺪ. ﻣﯽﮔﻮﻳﺪ: ﺩﯾﺪﻡ ﺑﭽﻪﻫﺎﯼ ﺷﻬﺮ، ﻣﺸﻐﻮﻝ ﺑﺎﺯﯼ ﻫﺴﺘﻨﺪ. ﺑﺎ ﺧﻮﺩﻡ ﮔﻔﺘﻢ: ﺍﯾﻦ ﺑﺎﺯﯼِ ﺑﭽﻪﻫﺎ ﺣﮑﻤﺘﯽ ﺩﺍﺭﺩ. ﺗﺎ ﻏﺮﻭﺏ ﺍﯾﺴﺘﺎﺩﻡ. ﻏﺮﻭﺏ ﯾﮑﯽﯾﮑﯽ ﺑﭽﻪﻫﺎ ﺭﻓﺘﻨﺪ. ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺑﭽﻪﻫﺎ ﺧﺎﻧﻪﺷﺎﻥ ﻧﺰﺩﯾﮏ ﻣﯿﺪﺍﻥ ﺑﻮﺩ. ﺩﺭِ ﺧﺎﻧﻪ ﺭﺍ ﺯﺩ: ﻣﺎﺩﺭ، ﻣﻨﻢ ﺩﺭ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﮐﻦ! ﻣﺎﺩﺭ: ﺑﺎﺯ ...

ادامه نوشته »